مدح و ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
خسران زده است هر که توکل نمیکند بـر خـاک چـادر تـو تـوسـل نـمیکـنـد یا بـلبـلـی که طوف سر گـل نمیکـنـد قـلـبـم مـیـان سـیـنـه تحـمـل نـمـیکـنـد امشب نخـواند از جـلـوات خـدایـیات از تـابـش و تـلالـؤ خـیـرالـنـسـایـیات ای که کنیز خانهات از عالمی سر است نامت نجات بخش هزاران پیمبر است یک گوشه از تجلّی تو قدر و کوثر است کوثر شدی و ساقی این چشمه حیدر است حوریهای و دور و برت جای خار نیست غیر از علی نصیب تو در روزگار نیست صاحبْ کتاب… باطن قرآنِ مرتضی زیـبـا تـرین سـتـارۀ تـابـان مـرتـضـی جان تو هست جان نبی جان مرتضی لبخند صبح و شام تو رضوان مرتضی وصله بزن به چـادرت اما فـقـط بخند رخت عروسیات بده زهرا؛ فـقط بخند بر سائلت بـزرگی و سرمـایه میرسد آنـقـدر که عطای گـرانـمـایـه میرسد در مدح بـنـده پـروریات آیه میرسد نان میپزی و باز به همسایه میرسد این بار نه؛ نده همهاش را به این و آن افطار کن بس است عطای دو لقمه نان حتی به مریـمـش ذکـریا نگـفـته است اصلا کسی به دخترش این را نگفته است قطعا رسول صحبت بیجا نگفته است بیخود به تو که «اُمِّ ابیها» نگـفته است تـو مــادر امـیـر حـجـازی و کـوثـری از مـریـم و خـدیـجـه و آسیه بـرتـری مهر تو در خرابۀ این دل عنایت است روح تمام بنـدگـی از این محـبت است نامت به لب رسید، همین هم عبادت است خدمت به آستان تو عین شرافت است این ظرف دل به یمن وجودت شریف شد کـار دلـم به لطف نگـاهـت ردیف شد امشب بیا دوبـاره حدیث کـسـا بخوان سیـب بهـشـتی نبوی هـل اتـی بخـوان در جـمـع ما بیا و کـمی ربـنـا بخـوان مادر به جای ما همه اغـفـرلـنا بخوان از بخشش تو قـلـب خـدا شـاد میشود ویــرانـه خــانـۀ دلــم آبــاد مــیشــود |